ساعت فراموشی
slm فردای روزی که بهش s دادم خونهی بابا بزرگ بودم که s داد بیا بریم باغ البته نه خودمون تنها بلکه با دایی اینا با این که حالم خوب نبود ولی رفتم وقتی رفتم اونجا تنها کاری که میکرد این بود که سر به سرم میگذاشت من هم که حالم خوب نبود چیزی نمی گفتم اما دختر داییم جواب های دهن پر کن بهش میداد ..... تا بعد..... by... slm این اولین پستی هس که میزارم بنا بر این میخوام از اول را رابطمون رو براتون بگم... 8ماه پیش بود که برای عید نوروز به خونه ی بابا بزگ اینا رفته بودیم من که خیلی دوسش داشتم شمارشو از توی گوشی دخمل داییم برداشتم و بهش s دادم اول رابطمون یکم چیستانی بود اما بعد واقعا عشقی شد.... اینو داشته باشید تا بعد.... by..